واشـــامه

گــاه نوشت های یک نیمچه مجری
سکانس اول
واشـــامه

این منم. فهیمه سادات حقانی
نه این وری هستم نه آن وری من فقط یک «اصولگرای اصلاح طلب»م و حامی سرسخت ولایت
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مجری برنامه های مناسبتی و آیینی.
پل ارتباطی بین من و شما : F.haqani@chmail.ir

***
«واشامه» به معنای روسری و مقنعه است

دسته بندی نوشته هایم
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۳۵ ق.ظ

سر ِ کلاس ِ مــآ...

اینجا کلاس ِ درس‌ ِ(!) ماست

اینجا یک ترم بالاتر که می روی

مانتو و مقنعه ات بالاتر می رود

اینجا یک ترم بالاتر که میروی

به قول معروف کلاسَت بالاتر می رود

اینجا یک ترم بالاتر که می روی

روابط اجتماعی ات(با آقایان) بالاتر می رود

اینجا یک ترم بالاتر که می روی

...

عجیب است

سر کلاس ما

جای بالا رفتن ِ  شعور و ارزش و حیا خالی ست

هر روز غیبت می خورد

و سرانجام حذف می شود:)




منبعک مثبت های با حجاب
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۳۵
چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۲ ق.ظ

امروز، روزِ ِ توست!

امروز روز توست مادر، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا...

بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانی‌ات را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جای دهم؟

آن زمان که خط خطی‌های بی‌قراری‌ام را با مهر و محبتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری، کلمه به کلمه‌ی زندگی را به من می‌گفتی، خوب به خاطرم مانده است.
و من باز فراموش می‌کردم محبت تشدید شده‌ات را...

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، همپای من آمدی، بارها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت‌ترین شرایط، امید را هرگز از یاد نبرم.
یادم نمی‌رود چه شب‌ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم می‌زدی...
و چه روزها که با مهر مادرانه‌ات، لقمه‌های عشق را در دهانم می‌گذاشتی...
وقتی بوسه بر دستان چروکیده‌ات می‌زنم، یاد کودکی‌ام می‌افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت، به همه فخر می‌فروختم.
و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار می‌گویم که: «این دستان مادر من است که تمام زندگی‌اش را به پای من گذاشت»
من با نوازش همین دست‌ها بزرگ شده‌ام و امروز با تمام وجودم می‌گویم:
«مادرم، مدیون تمام مهربانی‌هایت هستم و کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم، چون هرگز به پای مهربانی تو نخواهم رسید...»

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۵۲
يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۴۵ ق.ظ

برسد به دست دخترها!

یک دختر ۲۳ ساله هندی چندی پیش قربانی جنایت بزرگی شد. شش مرد یک به یک به او تجاوز کرده و سپس با یک میله آهنی روده بزرگ و کوچک او را بیرون می آورند. نهایتا او را برهنه و زخمی در کنار خیابان رها میکنند!
ماجرای تجاوز جوانان به دختران جوان قصه ای تکراری در دنیاست. نخستین بار در دوره دانشجویی از طریق استاد فرانسوی مان با پرونده هایی از این دست در دانشگاه های فرانسه آشنا شدیم. در جرم شناسی این دست اتفاقات را در حوزه ی «بزه دیده شناسی» victimology مطالعه میکنند. یعنی درباره ی نقش قربانی جرم در ارتکاب جرم علیه او حرف میزنند. ساده ترش اینکه میگویند بعضی وقتها آدم خودش کارهایی میکند که نهایتا ارتکاب جرم روی خودش را تسهیل میکند. 
چندی پیش در یکی از دانشگاه های فرانسه سه دانشجو به همکلاسی شان تجاوز کردند و دادگاه فرانسه بخاطر زننده و تحریک آمیز بودن لباس آن دختر دانشجو، در مجازات متجاوزین تخفیف داد!
در نظریه هایی مثل تئوری فشار مرتون می توان زمینه های این بحثها را پیدا کرد. سوال این است که چرا دختران باید این اجازه را داشته باشند که به لحاظ روانی به مردان جوان فشار بیاورند و تمرکز، آرامش و خانواده آنها را تهدید کنند؟ بدپوششی دختران جوان و رفتارهای تحریک آمیزشان ارتکاب جرایم شدید علیه آنان را تشدید میکند. با بالا گرفتن آمار تجاوز به دختران در انگلستان و هلند و فرانسه و… دولت مقررات سخت گیرانه تری را درباره ی وضعیت حضور دختران در مجامع عمومی تصویب کرد. مراجعه کنید به کتاب قوانین پوشش دختران در دانشگاه های امریکا و انگلیس.
این معضلات یک راه بیشتر ندارد: حجاب
بدپوششی تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است. نتیجه ی طبیعی این اقدام، تهدید شدن خود دختران است. نمی توان فضا را پر از تحریک و تنش کرد و آنوقت انتظار داشت هیچکس خطا نکند.
پ ن: برای مطالعه ی بیشتر درباره ی فلسفه و اثر حجاب ر.ک: مساله ی حجاب, استاد مطهری
پ ن۲: من درباره ی جزئیات این حادثه اطلاعی ندارم فقط بهانه ای بود برای طرح یک مساله

 

 

برسد به دست دختر ها

منبع: گوگل پلاس وحید یامین پور
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۴۵
يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۵۵ ب.ظ

ماه ِ من!

میگیرم از ضریح تو این روز ها مدد...در سینه ام تلاطم و طوفان و جذر و مد....

تنها خیال توست که هر شب دل مرا...در آسمان عشق و غزل میکند رصد...

جز آستان پاک و نجیب تو هیچ کس...هرگز نبوده خانه ی خورشید را بلد...

ای ماه من!دوباره بیاور از آسمان....باران و آفتاب و ستاره،سبد سبد...

مدیون بارگاه تو ام ای عزل ترین....مدیون بارگاه تو و عشق تا ابد....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۵۵
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

یادش بخیــر!

یه سلام ِ خوب، می تونه یه خاطره ی خوب تو ذهن آدم بسازه.

بهترین سلاممو تقدیمت میکنم، تا شاید، بهترین خاطره رو ذهنت بسازم.

دوست دارم بعدها که با خودت خاطرات امروز رو مرور کردی،لبخند رضایت رو لبت بشینه و بگی:

یادش بخیر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گفتم مرور خاطرات،یاد دوران شیرین دبستان افتادم

اون موقع ها، دنیا یه جور دیگه بود. بعضی وقت ها هوایی می شم، با خودم میگم:

کاش چیزایی رو که الان دارم رو نداشتم و اون موقعی ها رو داشتم.

یادش بخیر: زنگ تفریح که تموم می شد،مامورای آبخوری دیگه به هیچ وجه من الوجوه نمی زاشتن بریم آب بخوریم.

یادش بخیر: نیمکت هامون سه نفره بود،موقع امتحان نفر وسط یا باید می رفت زیر ِ میز یا اینکه وسط کلاس، رو زمین می نشست.

یادش بخیر: یه کیف می زاشتیم بین خودمون و بغل دستیمون که یه وقت خدای نکرده تقلب نکنیم.

یادش بخیر: از دوستمون می پرسیدیم،درستون کجاست؟ آرزومون این بود که یه دونه، فقط یه دونه درس از ما عقب تر باشند.

یادش بخیر: خانواده ی آقای هاشمی،همونایی که از نیشابور می خواستن برن کازرون،کتاب مطالعات اجتماعــی.

یادش بخیر،یادش بخیر،یادش بخیر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلام آخر من:

خاطرات ما ،خوب یا بد می گذرند، من برای شما خوب بودن رو آرزومندم

لحظه هاتون پر از عطر خدا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۳۰
شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۵۴ ب.ظ

رایحه بهشتی‌!

بانو!

مزار تو در سینه عاشقان توست.پس از تو تمام یاس‌های زمین، کبود می‌رویند.
از خلقت فاطمه زهرا(س) تمام زن‌ها حرمت و آبرو یافتند.
از تو برایمان تسبیحی به یادگار مانده که پس از هر نماز به آسمان می‌برَدِمان.
چگونه تو را زخم زدند که رخ از تمام اهل زمین پنهان کردی یا فاطمه؟
چگونه گریه‌های فاطمه(س) عرش را به لرزه می‌انداخت، ولی مردمان غافل شهرش را از خواب بیدار نکرد؟
زخم‌هایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود که در این دنیا کشیدى. درد تو از زخم دیگری بود.
دامنت را رها نمی‌کنم وگرنه سر از دامان گمراهی درمی‌آورم.
شهادت تو آغاز شهادت‌های پی‌در‌پی تاریخ بود.
فاطمه(س)، رایحه بهشتی‌است که مشام کفر هرگز او را نخواهد شنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۴
پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۲ ق.ظ

زائری بارانی

زائری بارانی ام،آقا به دادم میـــــــرسی؟

بی پناهم،خسته ام،تنها به دادم میرسی؟

گرچه آهو نیستم ،اما پر از دلتنگــــــی ام

ضامن چشمان آهوها به دادم میرســـی؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا به دادم میرســـی؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۰۲
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۱ ب.ظ

تسلیت بانو...!

ادر را باز کن زهرا جان !

نه میخواهم هیزم آتش بی غیرتانِ درب خانه ات شوم ...

و نه میخواهم ریسمان بر دستان علی بزنم !

آمده ام برای عرض تسلیت بانو ...

آمده ام گدایی ...

در را بازکن مادر ...

غربت روزهای مدینه در انتظار شماست !

خدا به علی صبر دهد !

... و به حسن طاقت فراوان !
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۰۱
سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۱ ق.ظ

تنهاترین!

خــــدایا...

خواستم بگویــــم تنهـــــــایم ،

اما نـــگاه خنـدانت مـرا شرمـگیــن کـــرد ؛

چـــــــــه کســــی بهتــــــر از تـــــــو ...؟

لحظه هاتون پر از عطر خدا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۰۱
شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ

فقــــر!؟

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه !

فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه‌ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای خیانت معاویه به امام حسن رو یه بار هم نخونده باشی !

فقر اینه که 9 بار مکه رفته باشی و هنوز یک بار تفسیر قرآن رو نخونده باشی!

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی !

فقر اینه که بچه های ما اسپایدر من و بتمن و اسمورفها رو بشناسن و عکس اونارو رو لباساشون داشته باشن ولی از همت و بابایی و زین الدین و چمران هیچ خبری نداشته باشن ! ...جان تو!!!

لحظه هاتون پر از عطر خدا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۶:۵۳