واشـــامه

گــاه نوشت های یک نیمچه مجری
سکانس اول
واشـــامه

این منم. فهیمه سادات حقانی
نه این وری هستم نه آن وری من فقط یک «اصولگرای اصلاح طلب»م و حامی سرسخت ولایت
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مجری برنامه های مناسبتی و آیینی.
پل ارتباطی بین من و شما : F.haqani@chmail.ir

***
«واشامه» به معنای روسری و مقنعه است

دسته بندی نوشته هایم

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۶ ب.ظ

یکرنگی!

ایکرنگ بمان حتی ...

حتی اگر در دنیایی زندگی می کنی که

مردمش برای پررنگی هزار رنگ می شوند...


به خودم قول دادم پست سیاسی ننویسم... اما می تونم پیشنهاد بدم چند پست سیاسی رو بخونید...

پیشنهاد من : + و + و + 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۶
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ق.ظ

ژن حساسیت در ما منقرض شده است...

هم فاطمه ولایی بود و هم حیدر زهرایی....

و اما ما....

نه به فاطمه حساسیم....

نه به علی و ولایتش حساسیم....

نه حتی به حسین....حسین حسین هم اگر میگوییم،می گوییم که مردم بشنوند؛نمیگوییم که حسینی شویم

نه حتی به مهدی حساسیم، به امام زمان، به یار نزدیک تر از خودمان به خودمان

آری....شاید این روزها....

ژن حساسیت در ما منقرض شده است

دیگر به هر آنچه باید حساس...، حساس نیستیم، حتی به نام خدا....

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۷
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ق.ظ

شاید هوای زیستنم را عوض کنم

باید که لهجه کهنم را عوض کنم

این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم

یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب

شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

هرشب میان مقبره ها راه می روم

شاید هوای زیستنم را عوض کنم

بردار شعر های مرا مرهمی بیار

بگذار وصله های تنم را عوض کنم

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود

از من مخواه تا کفنم را عوض کنم

من که هنوز خسته باران دیشبم

فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۵۲
چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ب.ظ

وداع با شهر الله

افسران -  پوستر / وداع باماه فرصت ها



۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۷
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۰۰ ق.ظ

ایستاده ایم!

 

افسران - باران رحمت آمد رهبر ما خوش آمد

 

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۰۰
جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۹ ب.ظ

فلسطین تا فلسطین




امروز روز قدس است.
روز فریاد آزادگان بر سر رژیمی که در برابر ملتی دست خالی و مظلوم تا بن دندان مسلح شده است
و با این وجود هم
هنوز ایمان مردم دست خالی قوی‌تر از سلاح‌های پیش‌رفته‌ی این قوم ترسوست.
 
بقیه عکس ها در ادامه مطلب
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۹
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ

تو مے شوے همـہ ے من...

«فَـهُــوَ حَـسـبُه» کـہ مـے خوانم

• انگار کسے دستے بـہ قلبم مے کشد (!)

و من آرام می شوم

• انگار کسے مے گوید :

" خیالت راحت ! من هستم .. "

و من

تمام ِ دلشوره هایَم را مے سپارم بـہ باد ..

• انگار همـہ برایم مے شود تو

و تو مے شوے همـہ ے من ... !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۴۴
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۷ ق.ظ

ان الانـسـان لـفـے خـسر ...

چـه سـاده میـگـذرنـد سـاعـتــــ هـاے عـمـرمـان

و مـا چـه سـاده میـگـذریـم از ایـن سـاعـتــــ هـا

( والـعصـر ان الانـسـان لـفـے خـسر . . . . . . )

کـولـہ بارت را بــبنـد

شایـد ایــن چنـد سحر فرصتــــ آخــــر بـاشد

کـہ بـہ مقصد بـرسیـم

بشناسیـم خــــ ـــــدا  را

و بـفهــمیـم کـہ یک عمر چـہ غــــافــل بـودیـم...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۷
يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ

تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ "الْهُدَی

می‌نویسند: علی(علیه‌السّلام) هر شب از شب‏های ماه رمضان، منزل یکی از فرزندان خود می‌رفتند. شب نوزدهم منزل دخترش امّ‏کلثوم بود.

امّ‏کلثوم می‌گوید: اوّل مغرب پدر وارد شد و به نماز ایستاد. من افطار را در طبقی برای او حاضر کردم. دو عدد نان جو بود، یک کاسة شیر و مقداری نمک سوده.

نماز علی(علیه‌السّلام) که تمام شد، نگاهی به طبق کرد و گفت: برای من افطار حاضر کردی؟

عرض کردم: بلی.

فرمود: و برای من دو خورش گذاشته‌ای؟ چه وقت من دو خورشت مصرف کرده‌ام؟ آیا نمی‌دانی من از پسر عمّ‏ و برادرم رسول خدا متابعت می‌کنم؟

شروع کرد دختر را نصیحت کردن: دخترم هر کس در دنیا غذایش، پوشاکش و خوراکش نیکوتر، روز قیامت ایستادنش در محضر خداوند بیشتر است؟ ای دختر! بدان در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب است. به خدا قسم اگر یکی از این دو خورشت را برنداری، افطار نمی‌کنم.

امّ‏کلثوم می‌گوید: کاسة شیر را برداشتم. دو لقمه نان جو با نمک افطار کرد و بعد پدرم ایستاد به نماز و مرتّب نماز می‌خواند. گاهی به صحن خانه می‌آمد و نگاهی به آسمان می‌کرد. مضطرب بود. امّ‏کلثوم می‌گوید: پیش پدر آمدم و گفتم: پدر! این چه حالی است که امشب در شما می‌بینم؟ این چه اضطرابی است؟

علی(علیه‏السّلام) به من رو کرد و گفت: «وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ وَ إِنَّهَا اللَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ»؛ به خدا قسم! دروغ نمی‌گویم و به من دروغ گفته نشده؛ امشب همان شب است که به من وعده داده شده است،

«اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِی الْمَوْتِ»؛ خدا! مرگ را بر علی مبارک کن.

دخترم! صبحِ امشب پدرت را شهید می‌کنند.

منبع:افسران جوان

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۳۷
فیتیله ی محبت، امروز حسابی به دلم نشست و اشکم را در آورد...

جای تقدیر دارد که جمعی از مجریان کودک برای شاد کردن دل خانواده ها و مهم تر از آن کودکانی که عاشقانه دوستشان دارند، وقت می گذارند و از آن ها دلجویی می کنند.

اما...

عموهای ِ فیتیله ای

آرمیتا رضایی نژاد را می شناسید؟

علی احمدی روشن را چه؟

وقتی تلویزیون داشت مستندی در باره‌ی پدرش پخش می‌کرد علی کوچولو گریه میکرد..

تصور چشم های  معصومانه یشان دلم را پاره پاره می کند ...

آرمیتا رضایی‌نژاد به همراه علیرضا احمدی‌روشن در اجلاس جنبش عدم تعهد «سفیران صلح» لقب گرفتند.

این دو، فرزندان شهیدان هسته ای کشورمان هستند که دنیایی سراسر آرامش، صلح و مهربانی می خواستند! و آرزوهای روشنی برای مردم سرزمینشان داشتند!

شهدائی که از نسل عشق بودند و راهشان  راه سرخ جهادی مقدس بود.

 

و حال من از عموهای فیتیله ای انتظار دارم که بوسیلــه ی فیتیله ی محبتشــان گوشه ای از زندگی این عزیزانی را که ما همیشه به آنان مدیون خواهیم بود ،به تصویر بکشند 

 

پدران آرمیتا و علی فقط پدر آنان نبودند ، پدر مهربان و شهید همه ما دختران وپسران ایرانی بودند ...اگر دشمن پدرانشــان را به شهادت رساند ما با قطره قطره خون شهیدان پاکمان هزاران نهال میشویم و جوانه میزنیم و راه عزیزان شهیدمان را ادامه می دهیم ....

در فتیله ی محبت نشان دهید که ما ایرانیان همیشه به شهیدان وطن و خانواده هایشان افتخــار می کنیم و ...

والسلام

 

 


پ.ن ۱:

توسط:سید مهدی

اتفاقا من هم امروز رفتن فتیله ها به خانه اون بچه ای که فوت کرده بود رو دیدم، خیلی جالب بود ولی جای خالی برنامه ای برای علی و ارمیتاکوچولو رو هم حس کردم.
مستند آرمیتا مثل پری هم که چند شب پیش پخش شد هم فکر کنم باعث این خواسته و ایده شده است.
به هر حال ایده خوبی بود و فتیله ای ها این معرفت رو دارند که سری به بچه های شهدا بزنندو احوالی از انها بگیرند.

***

توسط:خانه دار
سلام
من هم بعضا دیدم که کارهای خوبی میکنند برای کارهای خوبشان ازشون تقدیر میکنیم
ولی
قالب کلی برنامشون رو من نمیپسندم

پاسخ:
من هم همینطور
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۴