واشـــامه

گــاه نوشت های یک نیمچه مجری
سکانس اول
واشـــامه

این منم. فهیمه سادات حقانی
نه این وری هستم نه آن وری من فقط یک «اصولگرای اصلاح طلب»م و حامی سرسخت ولایت
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مجری برنامه های مناسبتی و آیینی.
پل ارتباطی بین من و شما : F.haqani@chmail.ir

***
«واشامه» به معنای روسری و مقنعه است

دسته بندی نوشته هایم
يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

ارائه درس در کلاس انقدرها هم سخت نیست.

مشغول ضبط صدا برای اجرای برنامه بودیم که تلفن همراهم به صدا در اومد.

اونور خط هم دانشگاهیم بود.

- سلام، چرا نمیای؟

+ سلام ، کجا؟

- دانشگاه دیگه، امروز کنفرانس داریم..

+ :| ، امروووووز؟ پس چرا توی کانال نزده بودند؟

- تو برنامه ی کلاسی بوده ظاهرا، ما هم یک ساعت پیش فهمیدیم

+ گندش بزنن ، الان میام


توی راه همش به این فکر می کردم که الان دقیقا باید برم چی بگم؟ من که اصلا نخونده بودم ... البته وقتی استاد خودش از روی پاورپوینت می خونه و فشاری به خودش نمیاره، چرا من الکی به خودم زحمت بدم؟ ولی نه... استاد یه جوری از اجراهای من صحبت کرد که اگه خراب کنم در حقیقت تمام اون باورای ذهنی بر باد میره...

بدو بدو خودم رو رسوندم توی کلاس... انقدر نفس نفس میزدم که نمی تونستم درست با استاد صحبت کنم.

درست وقتی رسیدم که نوبت من بود، بچه ها قسمتی که مربوط به من بود رو هم کنفرانس داده بودند :| (از استاد پیروی کرده بودند و فقط انشا وار از روی پاورپوینت می خوندند)

استاد ده دقیقه بهم فرصت داد تا نفسی تازه کنم و قسمت جدید رو کنفرانس بدم.


لطفی که خدا بهم کرد این بود که اون قسمت رو قبلا در موردش یه چیزایی خونده بودم و تقریبا می دونستم چی باید بگم. بالا رفتم و شروع کردم به سخنرانی :)



چهره ی استاد و دانشجو ها اون لحظه دیدنی بود :)))))) چشم ها داشت از حدقه می زد بیرون . حتما پیش خودشون گفتند این که الان این همه غرغر می کرد که من آماده نیستم، چطوری یهو با این اعتماد به نفس داره همه رو میگه؟؟؟؟؟

- یکی از دانشجوها بعدا بهم گفت از همه ی اون کتاب فقط اون قسمتی که تو کنفرانس دادی رو متوجه شدم و توی ذهنم مونده...(اینم از لطف خدا بود که آبروی ما رو خرید و پیش بچه ها و استاد سربلندمون کرد)

پ.ن: اولین درسی که نمره عملی و میان ترم رو بصورت کامل گرفتم :))))) جز افتخاراتمه :)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۱۶:۲۵
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۲۸ ب.ظ

من برگشتم

کسی خونه نیست؟؟؟
من برگشتم هااااا...


im back



سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

از اون جایی که تلگرام و اینستاگرام اسرائیلی رو با افتخــــــــــــــــار حذف کردیم، تصمیممون بر آن شد که مجددا خدمت برسیم و عرض ادبی کنیم و فعالیت در بلاگ عزیز رو از سر بگیریم.

به ماه های پایانی سال 95 و همچنین دولت شیخ حسن روحانی نزدیک می شیم...
ان شاءالله این کابوس وحشتناک تموم بشه و یه دولت مردمی و فعال بیاد روی کار تا کمی دلمون خوش بشه

برجام هم که همونطور که پیش بینی کردیم بی نتیجه موند و ما همچنان به اینکه #دلواپس هستیم افتخار می کنیم.
سوای همه ی اینها برجام درس عبرتی شد برای مردم ایران که به توبه ی گرگ اعتماد نکنند...

ممنون از اونایی که همراهی می کنند..

بزودی با پست جدیدی میام
یا علی


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۸
جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ق.ظ

امر به معروف و نهی از منکر


  • بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند ،
    خانم هائى بودند که در عرف معمولى به آنها
    میگویند «خانم بدحجاب»؛ا
    ا
    اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟
    مصلحت است؟ حق است؟
    نه....دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ى
    به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصى دارد.
    مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى
    این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند.
    «
    گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم
    آیا تو چنان که مینمائى هستى؟».
    ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد.
    با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته
    انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر
    با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت
    امام خامنه ای

    پ.ن:
    این جمله ی آخر خیلی مهمه... اگه می بینیم نمی تونیم اینجوری جلو بریم. همین که سکوت کنیم بالاترین خدمت رو به دینمون کردیم.
    عاقا جانِ من، اصن حرامه اگه شما طوری امر و نهی کنی که طرف از دین زده بشه و بدتر لجبازی کنه.

    وقتی یالثارات اونجوری تیتر بزنه. نهایتا هم بی احترامی می بینیم به محجبه ها و فضا سازی هایی که الان داره انجام میشه بر علیه بچه حزب اللهی ها... میگن یه ابله یه سنگی میندازه توی چاه، ده تا عاقل نمی تونن درش بیارن.. این مصداق همونه.

    همین که می بینیم هنوز هم هستند در میان هنرمندان کسانی که بر روی عقیده و انتخابشون موندن و خودشون رو گم نکردن خودش جای امیدواریه... #محجبه_ها_فرشته_اند
    #من_حجاب_را_دوست_دارم
    #مهربان_باشیم
    #زبان_لیِّن (
    نرم)
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۳
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۴ ب.ظ

خوشحال باشم ؟؟؟

دوست دارم خوشحال باشم...

دوست دارم دلواپس نباشم...

اما نمی شود...

دوست دارم باور کنم که این گرگ، حالا توبه کرده و میش شده است...

اما ...

چه کنیم که گرگ، گرگ است...و سزای توبه اش، مرگ...

دوست دارم کسانی که واقعا از این توافق خوشحال می شوند محرومان و مستضعفان کشورم باشند، نه یک عده پسر و دختر جوان پورشه سوار که بالاترین دغدغه یشان برند و مارک لباس و قدم زدن با توله سگ هایشان است...

حتی دوست دارم باور کنم که با حل شدن مسئله ی توافق تاثیر آن را می توانیم در اقتصاد کشورمان ببینیم... اما چه کنیم که اقتصاد کل دنیا در حال فروپاشی است ... و احتمالا بعد از توافق این ما هستیم که باید خرج مردم مظلوم آمریکا را بدهیم...

.


اما بگذارید بگویم خوشحالم.

زیرا چه این توافق بشود و چه نشود... آنکه رسوا می شود و ضرر می کند آنها هستند، نه ما...

آنکه بدعهدی می کند، آنهایند، نه ما...

و..


والعاقبة للمتقین...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۴
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ

آمریکایی ها صادق نیستند

فهیمه سادات حقانی درگفتگو با  زن امروز با بیان اینکه مقام معظم رهبری از ابتدای شروع مذاکرات در سخنرانی‌های مختلف خود یک سری نکات مهم و خط قرمزهایی را به تیم مذاکره کننده گوشزد نمودند, گفت:رهبر معظم انقلاب همیشه بر این مسئله تاکید داشته و دارند که مراقب باشید عزت جمهوری اسلامی، لکه دار نشود. اما متاسفانه اخیرا زمزمه‌هایی از گوشه و کنار مبنی بر بازرسی از مراکز نظامی شنیده می‌شود که نشان از عدم توجه به توصیه‌های ایشان دارد و باعث شده رهبری این بار درصدد نقش برآب کردن حیلهٔ دشمن برآیند و صراحتا اعلام کنند که اجازه نمی‌دهند این امر تحقق یابد.

وی افزود: ظاهرا آقای عراقچی اعلام کرده‌ که ایران پروتکل الحاقی را پذیرفته است و براساس این پروتکل آژانس می‌تواند از تمامی مراکز هسته ای و غیرهسته‌ای که مراکز نظامی را نیز در بر می‌گیرد به صورت سر زده بازرسی کندو در صورتی که آژانس تایید کند ؛ مراکز هسته‌ای و نظامی ایران هیچ نمونه‌ای که احتمال بهره گیری از آن در سلاح هسته‌ای وجود داشته باشد، دیده نشده، تنها ۱۷ درصد از تحریم‌ها تعلیق خواهد شد.

مسئول کانون تحلیل و بررسی بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور طبس با بیان اینکه نکته جالب توجه در این پروتکل عدم حذف کامل تحریمهاست و هیچ گاه حذف نخواهد شد گفت: پذیرفتن این موضوع که بندی از توافق نامه نیز می‌باشد باعث می‌شود اطلاعات محرمانه و نظامی ما در اختیار آنانی قرار بگیرد که دشمنی دیرینه با ما داشته و دارند و جز جنگ و خونریزی در جهان کاری نکرده‌اند و در ‌‌نهایت ما را از تسلیحات پیشرفته نیز محروم می‌کند.

حقانی افزود: با توجه به صحبت‌هایی که آقای عراقچی و ظریف در صحن غیر علنی مجلس داشته‌اند ظاهرا پذیرفته‌اند که بازرسی‌ها بطور مدیریت شده انجام شود. البته این بار اولی نیست که تیم مذاکره کننده از خطوط قرمز عبور می‌کند و در متن بیانیهٔ لوزان شاهد این بودیم که توافقاتی خلاف آنچه رهبر معظم انقلاب فرموده بودند صورت گرفته و بصورت دو مرحله‌ای این مهم در حال شکل گیری است، علیرغم اینکه رهبری در سخنرانی‌های خود بار‌ها تذکر داده بودند که توافق دو مرحله‌ای قابل پذیرش نیست و در‌‌ همان روزی که توافق بخواهد صورت بگیرد، در‌‌ همان روز تحریم‌ها نیز باید بصورت یکجا و یکباره دفع بشود, اما بازهم این موضوع اتفاق نیفتاد.

مسئول کانون تحلیل و بررسی بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور طبس اظهارداشت : از ابتدای انقلاب تا کنون از آمریکا و هم پیمانانش جز بدعت شکنی و عهد گریزی چیزی مشاهده نشده است و همان گونه که رهبری فرمودند :من به مذاکرات خوش بین نیستم, ما نیز چنین نظری داریم و بنده اطمینان کامل دارم که هیچ‌گاه نمی‌توان با گرگ‌ها، شطرنج بازی کرد.

وی افزود: همانطور که تلاش صدام حسین برای جلب اعتماد آمریکا باعث فاش شدن اسرار نظامی کشور عراق و حملهٔ آمریکا به این کشور به بهانهٔ وجود سلاح کشتار جمعی شد و در ‌‌نهایت مشخص شد که این ادعا دروغی بیش نبوده است.باید در صداقت آمریکایی ها شک نمود.

وی افزود: امیدوارم این امر محقق نشود و اگر هم طبق خواستهٔ آن‌ها عمل کنیم با توجه به‌شناختی که در این مدت به عنوان یک نسل سومی از آمریکا و هم پیمانانش بدست آورده‌ام، یقینا آن‌ها به وعده‌هایشان عمل نخواهند کرد و مردم ایران و جهان بار دیگر به دروغگویی وعهد شکنی دشمنان دیرینهٔ اسلام و انقلاب پی خواهند برد.

وی با بیان اینکه با مرور کوتاهی بر دستاورد‌هایمان طی دو سال مذاکره با ۵+۱، درمی یابیم نه تنها وضع اقتصادی و معیشتی بهبود نیافته، بلکه شبح تهدید و حملهٔ نظامی از سر ایران نیز دور نشده است گفت: اصلیترین تحریم‌ها علیه ایران از جمله «نفت» و «بانک» به قوت خود باقی است و امنیت کشور نیز نسبت به سابق بیشتر مورد تهدید قرار گرفته است.

ازطرفی هم آمریکا با کمک آل سعود جنگ اقتصادی تازه‌ای را علیه ایران به راه انداخته است که نتیجهٔ آن کاهش قیمت نفت به نصف است.مرور سادهٔ این مسائل حاکی از آن است که امتیاز دادن به آمریکا برای لغو تحریم‌ها، جز خوش خیالی چیزی نیست.


بازنشر در:

تحلیل پرس

هودر

زن امروز

خاورستان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۷
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۳ ب.ظ

من زنده ام.

سلام:


بالاخره بعد از مدت ها فرصتی پیدا کردم تا پست جدیدی درج کنم.


و ترجیح میدهم این پست را به معرفی یک کتاب اختصاص بدهم.

کتابی که این روزها نامش را از تلویزیون زیاد شنیده اید.


«من زنده ام» کتابی است به قلم معصومه آباد. بانویی که در اوایل جنگ ایران . عراق و در حالیکه تنها هفده سال داشت به اسارت در می آید.


خواندن این کتاب را به تمامی دختران سرزمینم توصیه می کنم.

این کتاب را بخوانید به به اینکه یک بانوی ایرانی مسلمان هستید برخود ببالید.



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۰۳
پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ

چگونه گوینده ی خوبی شویم؟

در اینجا مواردی را که به کرات در بررسی تصاویر ضبط شده (از افراد آماتوری که برای اولین بار جلوی دوربین تست داده اند گرفته تا پیشکسوتان این رشته ها) مشاهده شده را جمع بندی می کنم:

1-با سواد باشید

یک مجری هرچه اطلاعات عمومی کلاسیک و معلومات به روز تری داشته باشد, هم در اجراهایش پایگاه داده ای وسیع تری برای به کارگیری در اختیار دارد و هم با اتکا به این پشتوانه معنوی اعتماد به نفس بیشتری به دست می آورد.

اهمیت دستور زبان و آیین نگارش هم نیاز به توضیح ندارد, فقط کافیست سوتی هایی که از مجریان یا گزارشگران مختلف به یاد دارید مرور کنید تا متوجه شوید که بخش زیادی از اشتباهات آنها به رعابت نکردن دستور زبان بر می گردد.

تمرین:تا می توانید مطالعه کنید و سعی کنید در کفتار روزمره خود نیز بیان رسمی که قصد اجرای آن را جلوی دوربین دارید استفاده کنید.

2- خونسرد باشید و لبخند بزنید

متانت و آرامش از ویژگیهای یک مجری خوب است چون علاوه بر استفاده از حداکثر توانایی های خود در سایه تمرکز و خونسردی به گروه برنامه ساز نیز آرامش را القاء می کنند.

توجه کنید که حتی مجریان برنامه های اکتیو هم در زمانهایی بیشتر به چشم می آیند که نکاتی متفکرانه را بیان می کنند و شلوغ کردن های پیاپی و بی محتوا تنها شخصیتی سبک و تاریخ مصرف دار را ایجاد می کند.

تمرین: از ورزشهایی مثل یوگا برای تمرکز بیشتر استفاده کنید.

3-یکرنگ باشید

تا می توانید به طرف برنامه هایی که با سلیقه شما جور نیستند نروید.

وقتی شما در پشت صحنه چیزی می گویید و جلوی دوربین نقطه مقابل آن را, در اصل دروغ گفته اید. و خودتان بهتر از هرکس آن را می دانید و نتیجتا رفتار و گفتار شما تصنعی می شود.

4- با ظرافت به سر و وضع خود برسید

کسی که جلوی دوربین می آید باید ظاهری مناسب داشته باشد.

این به معنی پوشیدن لباس و کفش گران نیست بلکه مهمترین نکته متناسب بودن پوشش و آرایش شماست.

سعی کنید ترکیبهای مناسبی از نظر رنگ و مدل برای اجراهای مختلف در نظر بگیرید.

5-آمادگی شنیدن و اجرای دستورات فنی عوامل (کارگردان, صدابردار, تصویربردار و ...) را داشته باشید تا با اولین دستور و انتقاد عوامل تمرکزتان را از دست ندهید

6- خودتان باشید

سعی نکنید ادای کسی را در بیاورید چون نه خودتان می شوید و نه او.

صدای تودماغی اولین ایراد افراد مقلد هست که به سختی قابل رفع می باشد.

7- در کاری که به شما مربوط نیست دخالت نکنید

عوامل برنامه ساز هرچقدر هم که با شما دوست باشند ولی برای تخصص خود احترام قایلند

پس تا می توانید تمرکزتان را به وظایف خود اختصاص دهید و پا توی کفش آنها نکنید.

اگر هم نکته مهمی را لازم می دانید تذکر دهید حتما به صورت پیشنهاد بسیار محترمانه یا سوال خاضعانه بیان کنید تا از صحبت شما سوء برداشت نشود.

8- با عوامل پشت صحنه دوست و صمیمی باشید

اگر عوامل پشت صحنه با شما راحت نباشند آن وقت است که احساس می کنند شما با خوردن حق آنهایی که دیده نمی شوند, در حال پیشرفت هستید و ممکن است به نوعی مانع شما شوند.(عمدی یا غیرعمدی)

مخصوصا هوای تدوینگران را داشته باشید, چون معمولا کارگردان و تهیه کننده برنامه برای نظر تدوینگر (اولین کسی که مثل بیننده برنامه فقط تصاویر ضبط شده را می بیند) اهمیت خاصی قائلند (مدرک جرم شما روی نوار ضبط شده جلوی تدوینگر هست) و یک تعریف به موقع توسط تدوینگر می تواند شما را برای مدتها در یک برنامه تلویزیونی تثبیت کند.

اما چند نکته هم برای کسانی که می خواهند تست بدهند:

خودتان را دست کم نگیرید.

بزرگترین افرادی هم که در جلسه تست شما حاضرند, یک روز از موقعیتی شبیه شما شروع کرده اند. و در ضمن کسی از شما توقع ندارد که مثل یک فرد با سابقه تست بدهید و بخش زیادی از اشکالات شما قابل قبول است.

اگر صدا یا چهره تان مناسب اجرا نیست اصرار نکنید چون بالاخره یک جایی همه زحماتتان هدر می رود و از دست پارتی محترمتان هم کاری برنمی آید. کارهای فنی و پشت صحنه را امتحان کنید شروع آنها ممکن است سخت باشد ولی ریسک کمتری دارند.

مهمترین نکته و نکته ی پایانی:

اینها دیدگاههای یک تدوینگر بود بهتر است علاوه بر به کارگیری این موارد از راهنمایی یشکسوتان گویندگی و اجرا (که بدون غرض ورزی هدایتتان می کنند) استفاده کنید.


منبع: تدوینگر تلویزیون

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۰۶
پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ق.ظ

نفسم با تپش قلب تو همراه است.

بسم الله...


تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی / تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی


******************


«دخترها بابایی اند...» این جمله ی معروفی است که از قدیم الایام می گفتند.
و حالا بابای مهربان دختران کشورم این روزها در بستر مداواست.
آقا جان، بابای خوبمان:
دخترانت تاب و توان دیدن اینکه بر تخت خوابیده ای را ندارند. دلمان می لرزد، بعض امانمان نمی دهد وقتی می بینیم بیماری ات را...
اما شما هم پدر هستید دیگر... می دانید چطور دل دخترانتان را آرام کنید. لبخند آرام و معصومانه یتان از یادمان می برد تمام نگرانی ها و غضه هایمان را...

آقا جان...
نفس دختران وطنم با تپش قلب شما همراه است.
پس زودتر خوب شوید. تحمل دیدنتان در این حال بسی سخت و جانکاه است.
دوستتان داریم بابای خوبی ها.

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه، شخص تو دردمند مباد

 
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۳۷
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ

طبس، تسلیت

مهربان شهرم ، اینهمه داغی بر دلت برای چیست..؟

داغ از دست دادن فرزندانت در آن زلزله خوفناک کم نبود؟ داغی آفتاب ظهر کویرت بس نبود؟ این داغ تازه دیگر جگر سوزت کرد..!
شهر من، رویای شیرین کودکی ام از چه اینگونه میسوزی..؟
من بیاد دارم عطر بهار نارنجت مست میکرد هر رهگذر و هر عابری را پس چرا بوی خون و  مرگ میدهی..؟
من بیاد دارم صدای آب بازی و خنده های کودکانت در آبراه های باغی که همیشه گلشن بود پس چرا صدای ضجه میدهی..؟
من بیاد دارم آسمان شب کویرت پر ستاره بود پس چرا روز روشن اینگونه سیه پوشی..؟
شهر من، از چه اینگونه میسوزی ..؟
میخواهم در اغوشت بگیرم و اینبار من برایت لالایی بخوانم اگر بدانم این داغ دلت اندکی سرد میشود به اندازه تمام ابرهای دنیا اشک میریزم تا سرد شوی...!
شهر من از چه اینگونه سوختی آخر..؟



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۳
چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ

در ستایش رمان «فرشته ها هم عاشق می شوند»

اولین بار در یکی از سایت های خبری توضیحاتی درباره کتاب دیدم. چیزی که بیشتر از همه جلب توجه کرد، جلد زیبای کتاب بود که باعث شد طراحی زیبا و متفاوتش درگوشه ای از ذهنم ثبت شود.
فرصتی پیش آمد تا با همکاران برای بازدید از نمایشگاه بین المللی کتاب به تهران برویم. بخاطر فرصت بسیار اندکی که برای بازدید از نمایشگاه داشتیم تصمیم گرفتم خودم به تنهایی برای خرید کتاب بروم. دقایق پایانی نمایشگاه بود و من تند تند غرفه ها را رد می کردم تا شاید نام یک کتاب از لیست صدها کتابی که در ذهنم سپرده بودم را بیابم...
که ناگهان چشمم افتاد به جلد کتابی که برایم بسیار آشنا بود. سریع بخاطر آوردم که کجا کتاب را دیده بودم.
حسابی ذوق کرده بودم. کارت عابربانکم را در آوردم و خواستم هزینه را حساب کنم که در همان لحظه....
وای نه خدای من. برق ها را قطع کرده بودند. اشک در چشمانم حلقه زد. با خواهش و التماس از فروشندگان کتاب که دو دختر محجبه بودند خواستم تا کتاب را در اختیار من قرار بدهند و قول دادم تا فردا پول کتاب را به حسابشان واریز کنم. یکی از آن ها حسابی مردد بود اما دیگری با کمال مهربانی و خوش خلقی مبلغ به همراه شماره حسابش را بر روی تکه کاغذی نوشت و به دست من داد و خداحافظی کرد و رفت. روز بعد هزینه را پرداخت کردم اما همیشه جوانمردی و مهربانی اش درخاطرم خواهند ماند.
بگذریم .. هدف من از نوشتن این یادداشت اصلا چیز دیگری بود.
دیروز فرصتی پیش آمد تا کتاب را مطالعه کنم. هر صفحه ای را که می خواندم اشتیاقم برای تمام کردن کتاب بیشتر می شد.گمان نمی کردم رمانی در حوزه عفاف و حجاب و عشق های پاک و تفاوت نسل با این قدرت نوشته و چاپ شود. به قدری نویسنده هنرمندانه داستان رشادت ها و فداکاری های بانوان ایرانی در زمان شاه و جنگ ایران و عراق را به تصویر کشیده بود که آدم را برای مطالعه ی ادامه ی کتاب تشنه تر می کرد و نکته ی حائز اهمیت آن این بود که داستان به هیچ وجه از ریتم نمی افتاد و حوصله ی خواننده را سر نمی برد.
داستان رمان در مورد دختر دانشجویی به نام فرشته است که همراه دوستانش در جامعه ی امروزی ایران زندگی میکنند و طبیعتا با مشکلات و موانعی مواجه می شوند و فرشته در این بین سعی می کند با سلاح عفت ، حیا و حجاب به درجات معنوی و بالای کمال برسد.

این کتاب می تواند بهترین هدیه برای دختران حتی آن هایی که تمایل به خواندن رمان ندارند، پدران و مادرانشان و یا حتی مربیان تربیتی باشد.
در یکی از خبرگزاریها نوشته شده بود که شاید نتوان این کتاب را شاهکار ادبیات نام نهاد. اما من به عنوان کسی که رمان های زیادی را مطالعه کرده ام با قطعیت می گویم که این کتاب در نوع خود شاهکاری است که ذهن هر خواننده ای را درگیر می کند.

نویسنده ی توانای این کتاب نعیمه اسلاملو است که تا قبل از این تالیفات و فعالیت‌های گوناگونی در زمینه حجاب و عفاف داشته است و این رمان به گفته ی خودش اولین تجربه ی او در این حوزه است.

امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.
 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۵