واشـــامه

گــاه نوشت های یک نیمچه مجری
سکانس اول
واشـــامه

این منم. فهیمه سادات حقانی
نه این وری هستم نه آن وری من فقط یک «اصولگرای اصلاح طلب»م و حامی سرسخت ولایت
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مجری برنامه های مناسبتی و آیینی.
پل ارتباطی بین من و شما : F.haqani@chmail.ir

***
«واشامه» به معنای روسری و مقنعه است

دسته بندی نوشته هایم
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۵ ب.ظ

حس ِ خوب

خیلی راحت بودند،شاید گمان می کردند دورشان عایقی است که دیگران نمی بینندشان،شاید هم...

یکی-دو دور زدم اما انگار نگاه هایم آن ها را به خود نمی آورد.

با تردید جلو رفتم، کمی می ترسیدم، نمی دانستم عکس العملشان چگونه خواهد بود.

سلام و علیک گرمی کردم و ورودشان به طبس را خوش آمد گفتم.

انگار بالاخره دوهزاریشان افتاده بود، روسری هایشان را جلوتر کشیدند.


http://s5.picofile.com/file/8119195176/anaj138056721674Eblp.jpg

نظرشان را در مورد طبس و آب و هوایش پرسیدم.

یکی از میانشان گفت: عالی ـه...هم آب و هواش هم شهرش..

گفتم: فروردین و اریبهشت ِ طبس،خوش آب و هواست.بقیه ی سال گرم و سوزان است.

خانم میانسالی که از همان اول با نگاه گرم و مهربانش مرا همراهی می کرد ادامه داد: بهتر از آب و هوای طبس،مردم خونگرم و بی آلایش طبس هستند که از همصحبتی با آن ها لذت می بریم.

گفتم: خدا را شکر، ان شاءالله که همیشه همینطور باشد.

......

در نهایت

برایشان سال خوبی را آرزو کردم و به راهم ادامه دادم.

گاهی انگار باید غیرمستقیم وارد عمل شد.شاید...


نویسنده: ف.سین.ح

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۷

نظرات  (۲)

۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۸:۳۱ یک نوشته از دنیا
احسنت بر شما
موفق و پایدار باشید
پس شما افتخار خادمی امامزاده رو هم دارین...

پاسخ:
پاسخ:
خیر متاسفانه. این اتفاق در باغ گلشن طبس رخ داد