دلم درد دارد...
بسم الله...
ناراحتم..دلم درد دارد...دیگر به چیزهای کوچک و جزئی فکر نمی کنم..
دلم می خواهد گوشه ای دنج و تاریک را گیر بیاورم و تا می توانم به مظلومیت دینم گریه کنم.
این روزها دغدغه ام شده آن واجب فراموش شده ای که رهبرم از آن یاد کرد.
آن واجبی که چون به آن عمل نکرده ایم، وضعمان این چنین شده است.
آن واجبی که قرآن به صراحت از آن یاد کرد و گفت : بر همگان واجب است.
اما ...
شاید علی را بشناسید.نوزده سالش بود،درست شب نیمه ی شعبان دو سال پیش با دوستانش از هیئت به خانه بر می گشت.
در بین راه به اراذل و اوباشی برخوردند که مزاحم دختر یا دخترانی با پوشش عادی شده بودند.
علی آقای طلبه که به خوبی با راه ها و شرایط امر به معروف آشنا بوده جلو می رود و از آنان می خواهد که دست از مزاحمت بردارند اما در نهایت با حمله ی وحشیانه ی اراذل و اوباش مواجه می شود که منجر به جراحت شدید و به اغما رفتن وی می گردد.
جالب اینجاست که 25 بیمارستان از پذیرفتن وی امتناع می ورزند و در آخر بیمارستانی خصوصی با دریافت 6 میلیون تومن پول نقد حاضر به پذیرش علی می شود.
علی طی این دو سال خیلی مظلوم واقع شد.مسئولین انگار فراموش کرده بودند که او در قبال چه کار بزرگی به این روز افتاده است.
و حالا پس از دوسال،دیروز علی خلیلی 21 ساله، دعوت حق را لبیک گفت و به مولایش حسین(ع) پیوست.
این روزها شجاعت امر به معروف و نهی از منکر در من زیاد شده.
این روزها دیگر ترسی از نگاه ها و حرف های مردمانی که کار مرا "زشت" می پندارند،ندارم.
این روزها رسیده ام به جواب حرفی که عده ای برای از سر باز کنی می زنند:"همه همین گونه اند."
این که یاران حسین(ع) هفتاد و دو تن بودند در برابر سیل لشگریان یزید(لعنت الله علیه) نشانه ی عمل اشتباه امام نیست...
بله در قرآن هم آمده است که اکثر مردم فاسقند،جاهلند،فکر نمی کنند و... ولی تو از گروهی باش که در قرآن گفته تعدادشان کم است که شکرگذارند،ایمان آورده اند و...
و من امروز با خدایم، با رهبرم و با شهیدان امر به معروف و نهی از منکر عهد می بندم که تا حد توانم در این راه قدم بردارم و ذره ای دست از آرمان هایم برندارم.
باشد که ثابت قدم بمانم
لعنت به این هشتگ ها (#) و آن اس ام اس های برنامه نود که هیچ کس را آزاد نمی کنند. از پشت لپ تاب ما هیچ جای دنیا عوض نمی شود. نشده و دیگر نمی شود.
همه ما مقصریم. همه ما که ساده لوحانه گمان کردیم فقر و تبعیض در بلوچستان با لایک زدن عکسهای بچه های کپرنشین رفع می شود. همه ما به اندازه ساده انگاریمان مقصریم. ما کاری نکردیم. ما می توانستیم و کاری نکردیم وجدانمان را در پشت این هشتگ های احمقانه پنهان نکنیم.
ما جرات نکردیم حتی بلند بپرسیم آقای رئیس جمهور! سربازان ما کجا هستند؟ بلند فریاد بزنیم آقایان سپاه! آقایان ارتش! آقایان گمنام! شما برای چه حقوق می گیرید پس؟ باید فریاد می زدیم. ترسیدیم به جایش هشتگ زدیم. طومارهای کم خطر امضا کردیم.
هرچقدر ترسیدیم هرچقدر احمقانه با این اداها وجدانمان را فریب دادیم مقصریم. تقصیر ماست که مستقیم نپرسیدیم پس چه شد؟ و حالا هم که همگی غیبشان زده! حالا بگویید می خواهیم درباره نامگذاری امسال مدیحه بگویید. ببینید چگونه به صف می ایستند.
این مبارزه "کاملا ایمن" ما هم مبارزه از زیر لحاف است.