کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده خون دل سرزده از دیده خضابم کرده سخنی گوی که هجران تو آبم کرده چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم
روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند که پیام آور فریاد ستم سوز تواند سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین ....
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم
روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین ....