واشـــامه

گــاه نوشت های یک نیمچه مجری
سکانس اول
واشـــامه

این منم. فهیمه سادات حقانی
نه این وری هستم نه آن وری من فقط یک «اصولگرای اصلاح طلب»م و حامی سرسخت ولایت
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

مجری برنامه های مناسبتی و آیینی.
پل ارتباطی بین من و شما : F.haqani@chmail.ir

***
«واشامه» به معنای روسری و مقنعه است

دسته بندی نوشته هایم
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ق.ظ

شاید هوای زیستنم را عوض کنم

باید که لهجه کهنم را عوض کنم

این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم

یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب

شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

هرشب میان مقبره ها راه می روم

شاید هوای زیستنم را عوض کنم

بردار شعر های مرا مرهمی بیار

بگذار وصله های تنم را عوض کنم

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود

از من مخواه تا کفنم را عوض کنم

من که هنوز خسته باران دیشبم

فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۱

نظرات  (۳)

وقتی که آشنایان با من غریبه اند باید که قاب پنجره ام را عوض کنم.
با من برادران زنم خوب نیستند...
باید که برادران زنم را عوض کنم...
ـــــــــــــ
سلام...!
یه نوع دیگه از این شعر خوندم...
اون تیکه بالا هم جزء تیکه هایی بود که یادم میاد...
سلام گلم خوبی؟؟؟!
زیبا بود....!
به ماهم سری بزنی خوشحال میشم
فعـــلا...