حق الناس!
سکوی قبل از ما دو جوان از ماشینشان پیاده می شوند و آماده می شوند تا آتشی براه اندازند برای جوجه کباب کردن.
از همان اول به این قضیه بدبین هستم. حس می کنم تا دقایقی دیگر دود همه جا را فرا خواهد گرفت.
حدسم درست از آب در آمد. باد به کمک آمده بود و دودها را به سوی ما و خانواده های بعد از ما روانه می کرد.
چند باری هم ما و هم خانواده های دیگر کوتاه و گذرا اعتراضمان را نسبت به این قضیه اعلام کردیم .اما...
چند دقیقه ای همینطور داشتیم دود نوش جان می کردیم که یکی از پسرها به سمت ما آمد و گفت :" شرمنده ، کنتورات برداشته، کاریش هم نمی شه کرد."
آقایان خانواده ی ما در پاسخ : " مشکلی نداره، چاره ای نیست، دیگه چه می شه کرد؟ "
ما خانم ها :|
چند دقیقه ی دیگر هم گذشت و بالاخره دود ها خوابید ...
اما با پیدا شدن سر و کله ی دوستان پسران جوان باز مشغول برپاکردن بساطشان بودند که برای آن ها هم جوجه کباب کنند. شاید هم می خواستند قلیانشان را چاق کنند، مطمئن نبودم.
اما اینبار از بس هیزمشان دود کرده بود ، به سختی ، چشم ، چشم را می دید.
یکی از خانم های جمع با اعتراض از شوهرشان درخواست کردند که بطری آبی روی آتششان خالی کنندتا هم خیال آن ها راحت شود و هم ما و دیگر خانواده ها کم تر دود بخوریم.
اعتراض های خانم مذکور به نتیجه ای نرسید ، به همین خاطر ایشان با اقتدار برخواستند و بطری را از دستان دختر کوچکشان گرفته و به سمت پسران جوان رفتند و در کمال خونسری بطری آب را روی آتش ریختند.
سکـــــــــــــــوت.
راحت شدیم. آن ها هم جیک نزدند. بعد از چند دقیقه هم بساطشان را جمع کردند و....
نتیجه اخلاقی: در اماکن عمومی فقط ما نیستیم که دوست داریم تفریح کنیم. دیگرانی هم هستند که نیاز به تفریح، استراحت و آرامش دارند. لطفا حق الناس را رعایت فرمایید.
:|
ای کاش آدما به این نکات توجه داشته باشند