یادش بخیــر!
بهترین سلاممو تقدیمت میکنم، تا شاید، بهترین خاطره رو ذهنت بسازم.
دوست دارم بعدها که با خودت خاطرات امروز رو مرور کردی،لبخند رضایت رو لبت بشینه و بگی:
یادش بخیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم مرور خاطرات،یاد دوران شیرین دبستان افتادم
اون موقع ها، دنیا یه جور دیگه بود. بعضی وقت ها هوایی می شم، با خودم میگم:
کاش چیزایی رو که الان دارم رو نداشتم و اون موقعی ها رو داشتم.
یادش بخیر: زنگ تفریح که تموم می شد،مامورای آبخوری دیگه به هیچ وجه من الوجوه نمی زاشتن بریم آب بخوریم.
یادش بخیر: نیمکت هامون سه نفره بود،موقع امتحان نفر وسط یا باید می رفت زیر ِ میز یا اینکه وسط کلاس، رو زمین می نشست.
یادش بخیر: یه کیف می زاشتیم بین خودمون و بغل دستیمون که یه وقت خدای نکرده تقلب نکنیم.
یادش بخیر: از دوستمون می پرسیدیم،درستون کجاست؟ آرزومون این بود که یه دونه، فقط یه دونه درس از ما عقب تر باشند.
یادش بخیر: خانواده ی آقای هاشمی،همونایی که از نیشابور می خواستن برن کازرون،کتاب مطالعات اجتماعــی.
یادش بخیر،یادش بخیر،یادش بخیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کلام آخر من:
خاطرات ما ،خوب یا بد می گذرند، من برای شما خوب بودن رو آرزومندم
لحظه هاتون پر از عطر خدا
یااااادش بخیر
همش باید حسرت بچگی رو خورد؟